راهی به سوی خوشبختتتتتی

اگه غمگینی اگه دنبال آرامشی اگه افسرده ای اگه دلت گرفته اگه دلت شکسته اگه تنهایی اگه غصه هات اندازه دنیاست بیا تو..

راهی به سوی خوشبختتتتتی

اگه غمگینی اگه دنبال آرامشی اگه افسرده ای اگه دلت گرفته اگه دلت شکسته اگه تنهایی اگه غصه هات اندازه دنیاست بیا تو..

پله پله تا خوشبختی

جای تاسفه که توی مدرسه ها همه چی به بچه ها یاد میدن جزراه ورسم زندگی ومهارتهایی که باید برای خوب زندگی کردن به بچه ها یاد داده بشه آموزش نمیدن..چیزایی که باید 1جوره قابل درک براشون توضیح داده بشه نمیشه و بچه ها با 1عالمه سوال بی جواب توذهنشون بزرگ میشن وعاقبت نتیجه اش این میشه که اون بچه ها وقتی بزرگ میشن آدمایی هستن که هرکدوم به نوعی دچار مشکلات روحی وسردرگمی تو زندگیشونن ..   

ایکاش 1کتابی ام بود به اسم" راه زندگی"

 دوست عزیزم اول میخوام بهت تبریک بگم چون خدا میخواد به این طریق کشتی شکسته وطوفان زده روح تورو به ساحل آروم زندگی  هداییت کنه پس خیلی دوست داره چون عده زیادی تو بیخبری وگمراهی خودشون سالها تو مشکلات دست وپا میزنن وغرق میشن سرانجام با انبوهی از حسرتها توی دنیای تاریکی که برای خودشون ساختن دفن میشن..اما تو درمسیر هدایت وبه سمت نور درحرکتی..محکم بشین و پارو بزن ...ناخدای این کشتی خداست ازهیچی نترس ...سرانجام آغوش خدا درانتظار ماست پس بامن بیا 

 پله پله تاخدا یا بهتره بگم جمله جمله تا خوشبختی  

 

 

بین این 2تا پله برقی به انگلیسی نوشته شده انتخاب باشماست 

یعنی این شما هستین که انتخاب میکنین که چه سرانجامی داشته باشین...

 دوست عزیزم   

تاحالا هرچی یادگرفتی مربوط به دنیا بوده ..اما آیا واقعا ازآخرت چیزی میدونی ؟جایی که به خاطرش آفریده شدی..جایی که وقتی آدما میمیرن به اونجا میرن وتازه زندگی اصلیشون شروع میشه...وتازه میفهمن چقدرضررکردن که فقط به فکردنیاشون بودن وآخرتشونو فراموش کرده بودن 

اونوقت برای 1لحظه برگشتن به دنیا وانجام کارهای خوب بارها به خدا التماس میکنن وخدا درجواب بهشون میگه ..مهلت تمام شد آنگاه که وعده های مرا میشنیدید و امروز را باورنداشتید وبندگان خوب مرا مسخره میکردید باید به عاقبت کارتان می اندیشیدید اکنون نه عذری پذیرفته است نه توبه ای قبول میشود..تنها کسانی که به دنیای آخرت که ندیده بودند اما به آن یقین داشتند وفرامین مرا اطاعت کردند ودربرابرکفرصبرپیشه کردند امروز درآرامش خواهند بود..... 

اگه میخوای از مطالب مفید این بخش که بسیارجالب هست وتصاویرتاثیرگذاری هم براش تهیه کردم 

استفاده کنی کافیه رو ادامه مطلب کلیک کنی...



ادامه مطلب ...

تنهاآرزوی یک شهید 16ساله

تنها آرزوی یک شهید 16 ساله  
ای ملت قهرمان، هم اکنون که وصیت مرا می‌شنوید، بدانید که ما به خاطر آب و خاک کشته نشده‌ایم؛ بلکه جان ناقابل خود را در راه اسلام عزیز فدا کرده‌ایم.

ای خواهری که هم‌اکنون به وصیت من گوش می‌دهی، بدان که تنها آرزویم در تمام دوران  نوجوانی  

خالی بودن جامعه از بی‌حجابی و یا بی‌عفتی بود.

یادم نمی‌رود روزی که مأمور گشت در امامزاده بودم، رسیدم به خواهری که با ول دادن چادر خود و نشان دادن محرمات خود خون هر جوان غیرتمندی و هر انسان غیوری را به جوش می‌آورد. بر حسب احساس مسئولیت جلو رفتم و با لحنی که خدا می‌داند خجالت کشیدم، گفتم: خواهر عزیز زیارت مستحب است اما حفظ حجاب واجب و بی‌درنگ دور شدم.

خواهر عزیز حجاب تو سنگر توست؛ پس این سنگر را هرگز و به هیچ وجه رها نساز که کوبنده‌تر از خون شهید است 

 

شهید «حمیدرضا نظام»: «خواهرم! از بی‌حجابی است، اگر عمر گل کم است. نهفته باش و همیشه گل باش.» 
 به خدا قسم اگر می دانستم با هربار که خونم ریخته می شود ، بی حجابی آغوش حجاب را دربر می گیرد ، حاضر بودم هزاران هزار بار کشته شوم.
شهید یعقوب ابراهیم نژاد
 

 

ادامه مطلب ...

آیا تو واقعا یک ایرانی هستی؟

 

   

 

فریبا داوودی مهاجر

 

فرناز قاضی زاده


دختربا نازبه خداگفت:
چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟
خدا گفت:زیبای من! تو را فقط برای خودم آفریدم
دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*
دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری
دخترک با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند
خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!
منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.
آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!
هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند!
اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟آن نگاه ها مصدومت میکند
*دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند*
خدا با لطف جوابش را داد:
دخترک قشنگ!
وقتی با عفاف و حجابت در میان گرگان قدم بر میداری،فرشته ای
دخترک،زبان دور دهان چرخانید و گفت:
مگر خودت زیبایی را دوست نداری؟
اینطور ساده که نمی شود!
می خواهم جذاب تر شوم و خریدنی
«مدادشمعی سرخش را برداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد.ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشم هایش کشید و بعد هم چون برف سپید جلوه می نمود.آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها،"مفت و رایگان"»دخترک چون عروسکی در بازار دنیا،پشت ویترین خیابان خود را به نمایش که نه،به فروش گذاشت.
برچسبی روی هر نگاه دخترک به چشم می خورد:"حراج شد".حراج شد
و هرکس رد میشد میگفت:آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی نداردو و همگان ردشدند
وهیچ کس نخریدش. . .



هدایت یافتگان معروف اروپا" این خانم رقاص در مشهد مقدس توبه کرد"

این خانم رقاص در مشهد مقدس توبه کرد + عکس

این خانم رقاص در مشهد مقدس  توبه کرد + عکس

یک خانم از جمهوری آذربایجان پس از زیارت حرم امام رضا (ع) در مشهد مقدس مسیر زندگی خود را کاملا تغییر داد.
“فاطمه فتحعلی اوا” خانمی که حرفه رقاصی داشت پس از بازگشت از مشهد و زیارت امام رضا (ع) به کشورش گفت: من نزدیک تر شدن به خدا را درک می کنم لازمه این کار ترک حرفه ام است و من تصمیم قاطع و راسخ خود را در این باره اتخاذ کرده ام.




وی افزود: دیدار از مشهد و زیارت یکی از بزرگترین رویاهای من بود. اکنون مردم مرا “مشهدی خانم” صدا می کنند … و من احساس خوشحالی بسیاری می کنم.
وی همچنین گفت که در هنگام نماز از خداوند خواسته است تا برای کنار گذاشتن شغلش به او کمک کند.
فاطمه فتحعلی اوا افزود: شاید این درخواست من تعجب ها را برانگیزد اما من از خداوند خواستم تا بابی جدید را در برابر من بازکند تا دیگر به کار قبلی خود ادامه ندهم.
“فتحعلی اوا” ابراز امیدواری کرد که دیگر آذری ها هم شانس و فرصت زیارت حرم امام رضا (ع) را داشته باشند تا بتوانند به باور کامل خدا برسند.



«شان استون» پسر الیور استون فیلمساز مشهور آمریکایی پس از انتخاب دین اسلام برای خود، نام «علی» را برای خود برگزید....
او که پیش ازاین هم گردنبندشمشیر ذوالفقار حضرت علی(ع) بر گردن می‌آویخت، گفته است: دوستی لبنانی دارم که مسلمان است و به حضرت علی(ع) علاقه بسیاری دارد. او معتقد است اگر همواره نشانه‌ای از این بزرگوار با خود داشته باشی از گزند دشمنانت محفوظ خواهی بود و من هم به همین منظور این گردن بند را بر گردنم می‌آویزم و همواره روی قلبم است و به من آرامش می‌دهد.


مسلمان شدن فوتبالیست مطرح اروپایی
به نقل از باشگاه خبرنگاران، فیلیپ قبل از گرایش به اسلام تحصیلات خود را در در رشته ادیان به پایان رسانده و مطالعات بسیاری در زمینه مذاهب مختلف داشته است.
او در مصاحبه ای که با نشریه آرسنال داشت کفته بود که اگر فوتبالیست نمی شد بعنوان یک روحانی در کلیسا به زندگی خود ادامه می داد. فیلیپ در نهایت با مطالعه بر روی کتب اسلامی در نهایت به اسلام و مذهب تشیع گرایش پیدا کرد



داستان تکان دهنده مکافات عمل




این  حکایت را  از زبان خانمی که  مکافات عمل  خود را در دنیا  دیده  است نقل می کنم تا انشاالله
جوانان در عافبت امر خود فکر  کنند وبدانند خدایتعالی در کمین  انسان  است « ان ربک لبالمرصاد »  و ازهم  اکنون تصمیم بگیرند که هرگز گناه نکنند         
خانمی می گفت : من مواظبت بر حجابم نداشتم و در مقابل نامحرمان ، بسیار زیاد خودنمائی میکردم واز نشان دادن بدنم به  نامحرمان  ابائی نداشتم .روزی مادرم  که  اهل مسجد  ومجلس روضه بود ، از مسجد به  منزل آ مد تا قدری پول بردارد و به  مسجدبرود . گفتم : کجا  می خواهی بروی ؟
گفت : کاروانی از خانمها راهی مشهد مقدس برای زیارت امام رضا(ع)  هستند می خواهم من هم باآنها به زیارت آقا بروم .گفتم : من هم می آیم اسم من را  هم بنویس .
بعد چند روز کاروان آماده شد و سوار اتوبوس شدیم وقتی که در اتوبوس نشستیم تمام  خانمها حجاب کامل داشتند و همه اهل دعا وتوسل بودند به غیر از من که از نظر حجاب ، وضع مناسبی نداشتم ومثل آنها فکر نمی کردم .
من در هنگام  نشستن دراتوبوس سعی کردم پشت سر راننده بنشینم تا از طریق آئینه بالای سر راننده بتوانم خودنمائی کنم .
د ر طول مسیر، هم راننده  و هم شاگرد راننده کاملا" متوجه من شدند . خانم مسنی که مدیریت کاروان را  برعهده داشت او نیز متوجه  من شد وبه شدت با  من برخورد کرد وگفت :خانم حجابت را درست کن تومی دانی به کجا  می روی ؟ می دانی به زیارت چه شخصی می روی؟ !

من برای اینکه آبروریزی نشود کمی خود را  جمع  کردم ولی بعد از مدتی باز مشغول گناه  ومعصیت شدم
تا اینکه ناگهان سانحه ای پیش آمد و اتوبوس با برخورد با یک کامیون از جاده منحرف و واژگون  شد . دراثر آن تصادف راننده وشاگرداو در جا کشته شدند و من به شدت زخمی شدم .عجیب این بود  که به غیراز من و راننده  وشاگرد راننده تمامی مسافران صحیح وسالم از اتوبوس خارج شدند و به هیچ یک آسیبی نرسید . من که در اثر آن سانحه به شدت زخمی شده بودم د رعالمی قرار گرفتم که اطرافیان متوجه آن
عالم نمی شدند .
ناگهان  دیدم دو نفر انسان سیاه که بسیار مهیب وترسناک بودند به طرف من در حالی که نیمی از بدنم از شیشه ماشین بیرون افتاده بود ،  آمدند و گفتند این همان زنی است که در طول مسیر مشغول گناه ومعصیت بود ( این را گفتند ) ودو بازویم را  گرفتند که از اتوبوس خارج کنند ، تادست به بازویم  گذاشتند ومشغول کشیدن شدند آنقدر احساس درد کردم که به عمرم چنین دردی احساس نکرده بودم ، فریادم
بلند شد که مرا رهاکنید ولی آنها گوش نمی دادند ، آنقدر بازوهایم را کشیدند مثل اینکه دستهایم قطع شد ، سپس گفتند : سر وگردن  خود را نیز به نامحرمان نشان میداد ،  این را گفتند و دونفری به گردنم چسبیدند و کشیدند هرچه ضجه می زدم و فریاد  می کشیدم موثر واقع نمی شد از آنها خواهش و تمناکردم که مرا رها کنند  ولی به حرفم گوش نمی دادند .
به اطرافیان  که جمعیت بسیار زیادی ایستاده بودند متوجه شدم و از آنها کمک می خواستم ولی مثل اینکه آنها صدای مرا نمی شنیدند تا اینکه آمبولانس آمد و آنها مرا رها کردند و من دیگر هیچ چیزنفهمیدم . بعد از مدتی که در بیمارستان بودم بهوش آمدم دیدم دو بازویم و گردنم شکسته و پزشکها گفتند عصبهای دو دست قطع شده و گردنم نیز به حالت اول برنمی گردد.
مرا به تهران باز گرداندند و  موفق به زیارت امام رضا (ع) نشدم و  تا به ا مروز که این جریان را نقل میکنم
علیل ومعلول هستم هر دودست از کار افتاده و قدرت حرکت  دادن سر وگردن را ندارم . وهرگاه صورت آن دونفر به یادم می آید از ترس ووحشت بدنم به لرزه می افتد ، خلاصه سالهاست که از درد ورنجی که ازکشیدن اندامم توسط آن دونفر در ظاهر بوجود آمد عذاب می کشم . یکی از علما به  من  گفت خدایتعالی تو رادوست می داشته که در همین دنیا به مکافات عمل رسانده  حال باید توبه  کنی وازاعمال قبلی خود جدا" برگردی و طلب عفو ومغفرت نمائی .
من نیز توبه کردم و هرکس واقعه من را  می خواند  ویا  می شنود خواهش می کنم برایم  دعا کند وطلب مغفرت نماید و متوجه این حقیقت باشد که برای دنیای زود گذرخود را به  گناه  ومعصیت آلوده ننماید که  عاقبت بدی در انتظار آنهاست .

            و براستی که

                    از مکافات عمل غافل مشو       گندم از گندم بروید جو زجو



نگاه به نامحرم تیری اس از جانب شیطان

هرکس آن را ازخوف خدا ترک کندخداوند حلاوت ایمان را به او مچشاند